معنی پارچهنویسی چاپی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
چاپی. (ص نسبی) منسوب به چاپ، چاپ شده. مطبوع. مطبوعه.مقابل خطی. مخطوط. مخطوطه: قرآن چاپی. کتاب چاپی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
چاپ شده، بهطبعرسیده، مطبوع،
(متضاد) خطی، دستنوشته
فرهنگ فارسی هوشیار
نسک چاپی
فارسی به عربی
واژه پیشنهادی
فارسی به آلمانی
معادل ابجد
363